وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پدر گفت و چایی سرد شد!

نگاهم به دست های پدر می افتد ؛ آنقدر پینه بسته اند که گرمی لیوان چای را متوجه نمیشود .

مادر قندان را به پدر نزدیکتر میکند. میپرسد: امروز هم که چهره ات درهم است چه شده؟

پدر لبش سوخت استکان را گذاشت که کمی سرد شود . در جواب نگاه منتظر مادر از کارگاه گفت

از کالای مرغوبی که دست های پینه بسته اش تولید میکرد ولی بی مشتری بود

از کالای خارجی نالید که کیفیت نداشت اما تا دلت بخواهد مشتری داشت.

پدر از رانت بازی ها و ویژه خوارها گفت

پدر از اقتصادی گفت که با دست های امثال او میتواند بدون وابستگی به دنیا بچرخد و زندگی ها بچرخاند ولی

وقتی کالایش در کارگاه خاک میخورد و حمایت نمیشود این اقتصاد فقط چرخ زندگی ها را متوقف میکند.

پدر میگفت و خستگی اش را با مادر شریک می شد.

راستش پدر آنقدر گفت و گفت که چایی سرد شد و از دهان افتاد.

 

 

کلیدواژه ها: اقتصاد, حمایت از کالای ایرانی, داستانک, کارگر, کالای ایرانی
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از:  

سلام
متن خوبی بود
به وبلاگ ما هم سر بزنید
http://kosar-esfahan.kowsarblog.ir/

1397/07/03 @ 13:12
نظر از: یار مهـــدی [عضو] 

http://gaemaltaha.kowsarblog.ir

1397/04/12 @ 16:20
نظر از: یار مهدی [بازدید کننده]
یار مهدی
5 stars

باید بوسه بر دستان پینه بسته شان زد و امیدوارم روزی برسد که چرخه اقتصاد ما با چنین دستانی بچرخد …

http://gaemaltaha.kowsarbloge.ir

1397/04/12 @ 13:00
نظر از: صدف [عضو] 

سلام خواهر جون
خیلی خوب می نویسید.
منم یه چیزایی تو وبلاگم مینویسم به اسم داستانک. حالا واقعا خودمم نمیدونم چی هستن. بگذریم. خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید و درباره نوشته هام نظر بدین. اینم آدرسش:
http://mehrofehr.kowsarblog.ir/

1397/04/12 @ 12:04
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 

با سلام و احترام
مطلب شما در قسمت مطالب منتخب درج گردید.
موفق باشید

1397/04/12 @ 10:04
نظر از: حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت [عضو] 

انشااله زندگی تولید کنندگان گرم گردد با حمایت های ایرانی

1397/04/10 @ 10:41
پاسخ از: شیما حمیداوی [عضو] 

ان شاءالله توکل بر خدا

1397/04/11 @ 00:05
نظر از: مینا فرهنگ کیا [بازدید کننده]
مینا فرهنگ کیا

سلام عزیزم
عالیه
منتظر خوندن بقیه داستان شما هستم.
به امید ایرانی آباد و آزاد
با وجود طلاب جهادگر
قلم عالم ارزشمندترین وسیله در انتقال فرهنگ دینی هست.
موفق باشی

1397/04/10 @ 08:21
پاسخ از: شیما حمیداوی [عضو] 

ممنونم از حضور گرمتون استاد

1397/04/11 @ 00:06


فرم در حال بارگذاری ...

« حتی توی عراقدم خروس! »